Tuesday, October 20, 2009

هل جزا لاحسان الی الاحسان

Monday, October 19, 2009

بیاد پدر
در کارگه کوزه گری رفتم دوش
دیدم دو هزار کوزه گویا و خموش
ناگه یکی کوزه برآورد خروش
کو کوزه گر کوزه خر کوزه فروش
از کوزه گری کوزه خریدم باری
آن کوزه سخن گفت ز هر اسراری
شاهی بودم که جام زرینم بود
اکنون شده ام کوزه هر خماری
در کارگه کوزه گری کردم رای
در پایه چرح دیدم استاد به پای
می کرد سبو کوزه را دسته وسر
از کله پادشاه واز دست گدا
این کوزه چو من عاشق زاری بوده است
در بند سر زلف نگاری بوده است
این دسته که بر گردن او می بینی
دستی است که بر گردن یاری بوده است
تا چند اسیر عقل هر روزه شویم
در دهر چه صد ساله چه یک روزه شویم
در ده قدح باده از پیش که ما
در کارگه کوزه گران کوزه شویم

Sunday, October 18, 2009

هو الاول و الاخر والظاهر و الباطن

Sunday, September 6, 2009

تنها ترین نیمه شهریور

Saturday, May 2, 2009

یک مغز باهوش و دل خوب ترکیب وحشتناکی بوجود میاره

Wednesday, April 15, 2009

خنده داره که کاری رو انجام بدی که خوشت نمیاد
دزدکی
کاری که تا حالا نکردی
مث آدمهای موش صفت
قضییه مدرکو که میفهمی
آخه خره آدم که واسه خودش مدرک دست و پا نمیکنه
برای اثبات منطقی حسی که همیشه باهات بوده
حسی که همیشه حافظته
تو بد ترین شرایط مسیرهای کوهستانی راه برت بوده
اینم از هدایای آتمسفریه که توشم
شایدم هورمونی بودن هواش

دلتنگم آن چنان که درختان برای باد
یا کودکان خفته به گهواره تاب را

Monday, March 30, 2009

طبقه ششم یه برج
با باد سنگین شیکاگو که تو شهر با باد توچال برابری میکنه
صبح زود یه پرنده تق تق به پنجره نوک بزنه
طوری که گمون کنی خواب میبینی
بعد یهو یادت بچگیت بیفتی که هر بار این
اتفاق میوفتاد یه خبر خوب میرسید بهت


خبر خوب رسید

Monday, March 23, 2009

فکر کنم آب اینجا هم هورمونیه
تاملات نیویورکی

جیم به جای توچال